معاونت فرهنگی و اجتماعی
رسانه دانشجویی دات
EnAr ورود 0

امام حسین سرور و سالار شهیدان است و در میدان کربلا درس آزادگی را به ما آموخت

امام حسین سرور و سالار شهیدان است و در میدان کربلا درس آزادگی را به ما آموخت

امام حسین سرور و سالار شهیدان است و در میدان کربلا درس آزادگی را به ما آموخت

جبریل آمده است که شهپر بیاورد

عودی گرفته است که مجمر بیاورد

اینجا برای خواندن آیاتِ تازه‌ای

رفته است از بهشت که منبر بیاورد

زینب نوشت، بعدِ همین نام 

تاابد باید سلام‌هایِ مکرر بیاورد

عالم ندیده است که در قامت زنی

مانندِ خویش حضرتِ حیدر بیاورد

باید تمامِ خلق فقط سجده‌اش کنند

او را اگر به عرصه‌ی محشر بیاورد

این فاطمه است آمده تا مادری کند

آری علی‌ست رفته که خیبر بیاورد

دینِ بلیغ، دین حسین است بعد از او

 باید خدا دوباره پیمبر بیاورد

این کوه هم به اَمرِ امامش سکوت کرد

صبری که از جگر، دو جگر دربیاورد

ز خیمه‌گاهِ فاطمه تا خیمه‌ی علی

زینب رسیده است دو لشگر بیاورد

کربلا شگفتیِ طوفانِ زینب است

گریه کنید گریه پریشانِ زینب است

ای بی کسِ حرم، حرمت را نگاه کن

حتی رُباب رفته که اصغر بیاورد

بر گردنِ  من است غریبیت، یاوری_

من مُرده‌ام مگر کسِ دیگر بیاورد

شرمنده است خواهر و در خیمه‌گاهِ خود

بهتر از این نداشت که بهتر بیاورد

نگذار تا به موی سپیدت قسم دَهَم

حرفی مزن که اشکِ مرا در بیاورد

میدان دگر مَرو کمرت درد می‌کند

بگذار زینبت دو دلاور بیاورد

از خواهرت مخواه که پیراهنم بیار

باید بجاش خاک به معجر بیاورد

گفتم: محمدم! که بزن روی سینه‌ات

گفتم: که عون پیشِ تو حنجر بیاورد

گفتم: محمدم! که عبای علی ببَر

گفتم: که عون چادرِ مادر بیاورد

اشکِ حسین لاله‌ی دامانِ زینب است

گریه کنید گریه پریشانِ زینب است

رفته حسین تا دو برادر بیاورد

از داغ‌ها هزار برابر بیاورد

از قتلگاه تا به حرم خون تازه است

رفته است تا به شانه دو پیکر بیاورد

با تیغ‌های مانده بر آن سینه‌ها رسد

جانی نداشت از تنشان در بیاورد

شرمنده بود، جای کبودِ کبوتران

مجبور شد دو مُشتْ فقط پَر بیاورد

از پای‌کوبیِ سُمِ اسبان عجیب نیست

مجبور شد بجای بدن سر بیاورد

زینب به خیمه است مبادا اگر رود

شاید عرق به روی برادر بیاورد

ای کاش عصرِ روز دهم هم به خیمه بود

تا دیگری خبر سوی خواهر بیاورد

در بینِ خیمه بود و نمی‌دید قاتلی

گودال بود حوصله را سر بیاورد

وَالشمرُ جالسٌ نفَسِ مادرش گرفت

می‌خواست دادِ فاطمه را در بیاورد

یک سر به نیزه است که گریانِ زینب است

گریه کنید، گریه پریشانِ زینب است

حسن لطفی

 

 

 

 

 

3   0
بازدید امروز: 2    بازدید کل: 871
captcha