معاونت فرهنگی و اجتماعی
رسانه دانشجویی دات
EnAr ورود 0

شعر عاشورایی

شعر عاشورایی

شعر عاشورایی

ای بزرگ همه! نوزاد اباعبدالله

وارث غیرت اجداد اباعبدالله

حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله

با تو حاجت به همه داده اباعبدالله

پَرِ قنداقه‌ی تو بال و پر نوکرهاست

چون عمو روضه‌ی تو چاره‌ی ما مضطرهاست

شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست

هر چه خواهید بگیرید، شب معجزه‌‌هاست

یارمان باب حوائج شده، حاجات رواست

کرمش شامل عالم شده از بس آقاست

این طبیبی که کُنَد درد، دوا نشنیده

غالباً بیشتر از خواهشمان بخشیده

کیستی ای همهْ صاحب‌نفسان نوکر تو

ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو

رو زده آبروی عالم امکان سرِ تو

شیر سرخ عربستان شده آب آور تو

ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت

اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت

شد گرفتار تو هر بنده، گرفتار نگشت

در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت

دست و دلباز! چرا عمر تو بسیار نگشت

وای بر حالِ زمین، دور تو یک بار نگشت

در تو دیدم کرمِ ارثی این سلسله را

ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را

چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب

چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب

عرشیان مویه کنان، گشته فلک خانه خراب

کم تلظی بنما، ای نوه‌ی مادر آب

تو غم‌انگیزترین روضه‌ی عاشورایی

سند محکم مظلومیت بابایی

فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش

پدری تیر کشید از گلوی نوزادش

آمده پشت در و مادر و فضه یادش

یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش

پدری خسته و شرم و قدِ همچون دالش

مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش

گل نشکفته و پرپر شده، ای وای رباب

ذکر یک عرش سراسر شده، ای وای رباب

قدّ ارباب چو مادر شده، ای وای رباب

خاک، گهواره‌ی اصغر شده، ای وای رباب

مانده کم جان دهد از دلْ‌نگرانی پدرش

چشم سرنیزه بُوَد آه، به دنبال سرش

✍ محمدحسین رحیمیان

 

 

 

 

 

 

1
بازدید امروز: 2    بازدید کل: 1886
captcha